loading...
یار می آید
م. الف بازدید : 17 یکشنبه 11 تیر 1391 نظرات (0)

 

 

کی می‌شود صبح ، ناشتای چشم‌هایمان را به نگاه تو بگشاییم؟

کی می‌شود شام ، تصویر تو را به قاب خوابهایمان ببریم؟

کی می‌شود شب و روزمان، در فضای ظهور تو بگذرد؟

يا ابا صالح من ...

............

كاش بودي تا دلم تنها نبود

 

............

سؤالي ساده دارم از حضورت

من آيا زنده‌ام وقت ظهورت؟

اگر تو آمدي، من رفته بودم

اسير سال و ماه و هفته بودم

دعايم كن دوباره جان بگيرم

بيايم در حضور تو بميرم

............

یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشیم

شاید که نگاهی کند آگاه نباشیم

....

اما هنوز این مرد تنهای پرشکیب، با کولبار شوق خود راه می‌سپارد، تا از دل این تیرگی، نوری برآرد ... و همچنان در هر کناری، شمعی می‌گذارد، چرا كه اعجاز انسان را، هنوز امید دارد ...

..........

من به چشم شيعيانم، جلوه الله و نورم

من ميان دوستان‌ام، گرچه پندارند دورم

ملك هستي، بحر مواجي بود از شوق و شورم

دوستان، آماده، نزديك است ايام ظهورم

 

برچسب ها شعر های انتظار ۲ ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 214
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 57
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 64
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 64
  • بازدید ماه : 116
  • بازدید سال : 122
  • بازدید کلی : 5,856