كجا بروم؟
از: امير برزگر خراساني
اگر از خويش براني مرا ، كجا بروم؟
كجا به غربت از آن كوي آشنا بروم؟
رفيق وسوسه ي نفس هرزه گرد نيم
كه بي وجود عزيزت ، به هر كجا بروم.
روا مدار كه با صد گلو فغان ز غمت
چو اشك ديده ز پيش تو بي صدا بروم
كنون كه برگ و نواي بساط عيش تو راست
مخواه غمزده ، بي برگ و نوا بروم
طبيب درد مني اي مسيح عشق كجا
به غير درگه تو در پي دوا بروم.