loading...
یار می آید
م. الف بازدید : 5 چهارشنبه 02 مرداد 1392 نظرات (0)

 

 اوضاع، اين مسأله را بر امام تحميل كرد و بر حسب حديث مشهور و مسلّم اهل سنّت، پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم  از آن خبر داده و او را به سيادت و آقايي و اصلاح‌گري معرّفي فرموده است.

در شرايطي كه صلح، براي مصلحت عموم لازم باشد، اگر سران هر دو طرف، پا در ركاب لجاج بگذارند و كينه‌توزي پيشه سازند، صلح برقرار نخواهد شد. فقط در صورتي صلح برقرار مي ‌ود كه يا هر دو طرف، حسن نيّت داشته باشند يا يكي از آن‌ها خير و مصلحت جامعه را در نظر بگيرد و آن را بر حيثيّت و شؤون شخصي خود مقدّم بدارد و هر چه طرف مقابل لجاجت مي كند، او از خود گذشت و فداكاري نشان دهد.

در اين ميدان، به طور قطع معاويه كسي نبود كه براي خير و صلاح جامعه دست از خلافت و پادشاهي و نيّات خبيث خود بردارد و حق را به صاحبش بسپارد. او در راه رسيدن به مقصدش، نه خدا و پيغمبر و نه مصلحت مسلمانان را در نظر مي‌گرفت و همه چيز را فداي حبّ جاه و رياست طلبي خود مي‌ساخت و از اين‌كه عموم شيعه و هواداران اهل بيت و حتّي عموم مسلمانان را قتل عام كند، باكي نداشت و اگر تا حدودي بازي با الفاظ اسلامي مي‌كرد، به خاطر رياست و حكومت بود و اگر رياست و حكومتش در خطر مي‌افتاد، به آن الفاظ نيز كاري نداشت. قهراً و طبعاً در چنان موقعيّتي تنها كسي كه جانب مصلحت را رعايت مي نمود، امام بود.

ظهور اين خصلت عظمي از آن حضرت با وجود سوابق درخشان، مقام امامت و عهده‌داري حفظ اسلام، عجيب و شگفت‌انگيز نبود. اگر امام عليه السّلام مصلحت اسلام را در نظر نگيرد، پس چه كسي به آن اهميّت مي‌دهد؟

- ضعف و تفرقه سپاه اسلام

صلح امام حسن عليه السّلام وقتي انجام گرفت كه سپاه معاويه در همكاري و ياري او اتّفاق و اتّحاد داشتند در حالي كه لشكر امام عليه السّلام به واسطه فتنه‌هاي بزرگي كه علل آن تغيير مسير خلافت پس از رحلت رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم از مسير واقعي و شرعي بود، گرفتار ضعف و سستي و نفاق و اختلاف و تفرقه گرديد و به واسطه حوادثي مانند فتنه طلحه و زبير و عايشه (جنگ جمل) و فتنه معاويه (جنگ صفّين) و فتنه خوارج (جنگ نهروان)، و شهادت بسياري از اعلام و رجال اسلام و صحابه و شيعيان و دوستان واقعي اهل بيت، و نفوذ منافقين و وضع و موقف اهل حق، بسيار حسّاس و خطرناك شده بود و مؤثّرترين ضربه‌اي كه به روحيه لشكر امام عليه السّلام خورد، شهادت اميرالمؤمنين عليه السّلام بود.

علاوه بر اين جنگ‌هايي كه مي‌كردند، سود مادّي و غنيمت نمي‌بردند و معلوم است در چنين وضعي، پيروزي بر لشكر معاويه كه روحيه‌اش با پول و رشوه، قوي و دلگرم بود، بسيار بعيد و بلكه محال بود و در نهايت، نتيجه‌اي جز كشته شدن بقيّه اصحاب واقعي امام عليه السّلام و ضعف اهل حق نداشت.

- اوج انحطاط اخلاقي مردم

انحطاط اخلاقي در آن زمان به حدّي رسيده بود كه تقريباً از هيچ كس انتظار نمي‌رفت براي حق، مردانه فداكاري و جان نثاري نمايد. آنان مردمي بودند كه حقّ مرد فداكار و دادگري چون علي عليه السّلام را نشناختند و ايشان را آن همه رنج دادند.

در چنين موقعيّتي امام عليه السّلام با مردمي كه در چنين جهنّم انحطاط فكري و خلقي سقوط كرده بودند، چه كاري انجام مي‌داد و چه اصلاحاتي را آغاز مي‌نمود؟ و چگونه هجوم معاويه را از بلاد اسلام دفع مي‌كرد؟

- خطر سقوط اسلام و كشورهاي اسلامي

به فرض اگر جنگ ادامه مي‌يافت و اصحاب امام نيز پايداري مي‌كردند، در آن صورت نيز فاصله بين پيروزي اصحاب حق بر اهل باطل زياد بود و با ادامه آن محاربات، كشورهاي اسلامي در خطر سقوط قرار مي‌گرفت و زحمات پيغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم و اميرالمؤمنين عليه السّلام به هدر مي‌رفت؛ زيرا نفوذ معاويه زياد شده بود. آن حضرت در اين باره فرمود: «اِنّي خَشيتُ اَنْ يَجْتَثَّ الْمُسْلِمُونَ عَنْ وَجْهِ الاَْرْضِ؛ ترس آن را دارم كه مسلمانان از روي زمين محو شوند.»[

- سياست اسلامي امام

پيروزي امام عليه السّلام بر معاويه در صورتي امكان‌پذير بود كه آن حضرت، روش شرعي امامت را ـ كه روشي خدا پسند بود ـ ترك كند و مكر و خدعه را سر لوحه برنامه هاي خود قرار دهد و تجاوز، جور و ستم و دروغ و خيانت را در امور خود داخل نمايد.

معاويه و ساير رياست‌طلبان و جاه‌پرستان براي نيل به هدف پليد خود و حكومت بر مردم، از هيچ خيانت و جنايت، فريبكاري و دروغ و ستمگري و قانون شكني باكي نداشتند و در نظر آنها هر چه محيط آلوده‌تر مي‌شد و مردم به مصالح و اغراض شخصي خود علاقمندتر مي‌شدند و رشد فكري و اجتماعي آنان در همان سطح پايين نيز ركود مي‌كرد، نهايتاً زمينه براي پيشرفت سياست‌هاي مزدورانه و خائنانه آنان بيشتر مي‌شد.

اين افراد، نظم و قانون و امنيّت و همه مفاهيم مورد علاقه بشر را وسيله گسترش تسلّط خود مي‌ساختند و نظم و امنيّتي را مي‌خواستند كه از استثمار آنها محافظت كند و بدين وسيله قانون، عدالت، آزادي و حقوق جامعه بشريّت را استهزا مي‌كردند.

امّا سياست اهل بيت، سياست و روش علي و حسن و حسين عليهم السّلام و ساير مردان خدا، به تمام معنا ضدّ اين سياست بود.

اين مردانِ حقيقت و عدالت، سياست و روششان، حفظ مصالح اجتماع و آسايش واقعي و احترام به حقوق و برقراري عدالت و مساوات بود و در سياست آنان هيچ جايي براي مكر و خدعه، دروغ و ظلم وجود نداشت.

عملاً نيز اهداف عالي اين سياست در مدّت خلافت ظاهري اميرالمؤمنين عليه السّلام معلوم شد و طبق نصوص و متن تعاليم اسلام، سازنده مترقّي‌ترين اجتماعات صد در صد انساني بود.

چنين سياستي به واسطه اسبابي كه از سي سال پيش تا آن روز، حكومت‌طلبان و دنياپرستان پيش آورده بودند، طرفدار نداشت و جز عدّه معدودي، كسي خواستار آن نبود و علّت پيشرفت معاويه نيز، همين علل و اسباب بود، نه قوّت سياست و زيركي او

آنچه بيان شد مختصري از اسرار و علل صلح امام عليه السّلام بود. در پايان اشاره به اين نكته لازم است كه صلح در شرايطي صورت گرفت كه از روي ناچاري و براي حفظ مصالح مهم انجام گرفت و شرايطي كه امام عليه السّلام به معاويه فرمود و معاويه هم آنها را قبول كرد، شرايط بسيار حسّاس و پر ارزشي بود و اگر چه معاويه به اين شرايط عمل نكرد، ولي اين عهدنامه وثيقه اي بود كه روش معاويه را محكوم ساخت و او را از اين‌كه اميرالمؤمنين و خليفه پيغمبر معرّفي شود، خلع ساخت و خيانت‌هاو عمل‌نكردن به تعهداتش را آشكار ساخت و در عين حال اين عهدنامه، اتمام حجّت و سندي به نفع شيعه شد و مستمسكي بود كه اعمال خلاف معاويه تا حدّي با آن كنترل مي‌شد و زبان اعتراض مردم را به او باز نگاه مي‌داشت.

برچسب ها اسرارصلح امام ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 214
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 75
  • آی پی دیروز : 16
  • بازدید امروز : 198
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 198
  • بازدید ماه : 250
  • بازدید سال : 256
  • بازدید کلی : 5,990